جدول جو
جدول جو

معنی ذی مدخل - جستجوی لغت در جدول جو

ذی مدخل
دخیل، موثر، نقش پرداز
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذی دخل
تصویر ذی دخل
کسی که در امری مداخله داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
مرکّب از: بی + دخل، بی درآمد. (ناظم الاطباء)، بی عایدی. که دخل ندارد. که درآمد ندارد.
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ذیدخل بودن در کاری، دخالت در آن داشتن. ذیدخل کردن کسی را در کاری، دخالت دادن او را در آن کار
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذی دخل
تصویر ذی دخل
آنکه در امری دخالت کند. یا ذی دخل بودن در کاری. در آن حالت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیدخل
تصویر ذیدخل
وابسته
فرهنگ لغت هوشیار